و باز عشق

ساخت وبلاگ
سلام . 

انگار با نوشتن آروم میگیرم. با نوشتن برای تـــــــــــــــــووووو

گاهی اوقات یک حرف واقعا چقدر آدم رو زیر و رو میکنه...

یک صدا چقدر میتونه مؤثر باشه تو زندگیت.

شما هیچوقت نمیتونی اینو درک کنی چون تا حالا عاشق نشدی

"عاشق مفـــــلس اگر قلب دلش کرد نثــــار 

مکنش عیب که بر نقـــد روان قادر نیست 

از روان بخشی عیسی نرنـــــــم دم هرگز 

زان که در روح فزایی چو لبت ماهر نیست"

بعضی حرفاتون واقعا داغونم میکنه صد بار به خودم لعنت میفرستم 

اما بعدش نمیدونم انگار یک نیرویی منو میکشه طرف خودش.

ای کاش یک کم مهربونتر بودی

یک زمانی من هم کار میکردم هم میرفتم آموزش رانندگی و هم کلاس زبان

یادتون هست؟؟؟؟؟؟؟؟ چه روزای قشنگی بود 

هیچوقت رو حرفتون حرف نزدم 

هرچی فرمان دادید گفتم چشم 

ولی هر وقت که نیاز بوده شما نبوی 

هروقت که در بدترین شرایط بودم درکم نکردی 

چه اونموقع که به امر شما با حماقت تمام گند زدم به زندگیم 

چه بعدش و چه زمانی که زمینگیر بودم و منتظر یک "ترامادول"

"شرابی تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش

که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و شـــــر و شورش"  

همین که هستی خدا رو شکـــــــــــــــر

خیلی  دوستت دارم بخدا خیلی این احساسات رو درک کن 

اینقدر بیرحم نباش. حتی به آرامگاه خواجه ربیع.

همیشه به همه گفتم من از مکانهای کوچیک و تاریک میترسم 

احساس خفگی بهم دست میده. میگفتم تو روخدا اگه مُردم منو اونجا دفن نکنن

چون 5 طبقه است. اگه اون زیرها باشی خفه میشی 

خوبی بهشت رضا اینه که اولاً ویلاییه بعدش هم 

کسیکه واقعا دوستت داره میاد اونجا دیدنت 

چون خیلی مسیرش دوره از شهر ....

میبینی به همه چیز فکر میکنم الا به زندگی 

استــــــــــــاد کاش کمی زندگی کردن بهم می آموختی

البته آموزش دادی ولی در حد تئوری و نصفه نیمه 

ما که هنوز خوب یاد نگرفتیم ...

"تیمار غریبان اثـــــــــر ذکر جــــمیل است 

جانا مگــــــر این قاعده در شهر شمانیست؟؟"

*********

"عزم دیــدار تو دارد جــــان، بر لب آمده 

بازگردد یا برآید؟؟ چیست فرمــان شما؟؟"

و باز عشق...
ما را در سایت و باز عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nadia95 بازدید : 230 تاريخ : شنبه 10 تير 1396 ساعت: 17:37